یه روز معمولی!!
النا خانوم شما یه مدتیه که شبا زودتر از ساعت 2 نمیخوابی و عوضش تا لنگ ظهر خوابی!! آخر هفته زنعمو و هما اومده بودن خونمون تا هما بره کنکور بده. شما هم خوب پذیرایی کردی و تا 2:30 براشون آواز میخوندی!! راستی هما برات یه خرسم آورده که شما باهاش بازی میکنی. من دیگه به شب بیداری شما عادت کردم خوشگل مامان . این عکس دختر نازمه که مثل فرشته ها لالا کرده. کم کم یه کش و قوسی به خودت میدی و زیر چشمی نگاه میکنی ببنی چه خبره! ا پتی هم اینجاست. بغلش میکنی و بیدار میشی. دلت میخواد دمر شی. مامان کمکت میکنه تا برگردی. میخوای پتی رو بخوری. آخ آخ دخترم خسته شده و لجش درومده!! ...
نویسنده :
maman zahra
3:35